چه کسی برای عشق بازی من…
شعر اتل متل خواند…؟؟؟
که پایت را به راحتی از زندگیم ورچیدی….
غــم که نوشتن ندارد نفوذ می کند در استخوان هایت…
جاسوس می شود در قــلبتـــ آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون…
"پـ ـوسـ ـت کـ ـلـ ـفـ ـتـ ـی"
ربطـی به آدم بـودن نـدارد...
فـقط مـسیر اشـک هایـت
پـشـت و رو مـی شـود،
به جای بـیرون ، می ریـزد تو...
صدا ، رفت ...!!
تصویر ، رفت. . .
خاطراتش ، موند و نرفت
هیچ چیز «خیلی» به درد نمی خورد.
هر کاری را که «خیلی» انجام دهی، مضر می شود؛
مثلا «خیلی» امیدوار باشی یا «خیلی» ناامید...
حتی اگر «خیلی» زندگی کنی، می میری
رفتنت آنقدرها که فکر می کنی فاجعه نیست!
من مثل بیدهای مجنون ایستاده می میرم!
نزار قبانی
سکوتم را گوش کن ،
گریه ات می گیرد...
عصری که شرم و حق حسابش جداست
و عشق سوءتفاهمی ست که با "متأسفم" گفتنی فراموش میشود...
شاملو
زندگــــی درد می کـــــند ،
و بارانی که نمی داند چرا و می بارد...
وضعیت خوبی ندارم مرا ببخش!
دستم از اشیاء رد می شود رد می شود از تلفن فراموشت نکرده ام
فقط کمی... کمی مرده ام!
رسول یونان
میخوای بیای، بیا! ولی قول بده هر روز یه عطر متفاوت بزنی...
قول بده هیچ آهنگی رو دوست نداشته باشی...
خاطره داشتن با بوی یه عطر، با یه آهنگ خیلی غمگینه...
بیا! ولی بی بو، بی صدا...
این شکلی تموم شدنش راحت تره؛ عذاب بعدشم کمتر...
خاطراتم درد می کند !
جایی که تلاقی روزگار من و هوس تو بود ، عجیب تیر می کشد.
ﻋﺸﻖ, اﻳﻦ ﻏﻮﻝ ﺳﻴﺎﻩ ﺯﻧﺠﻴﺮ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ
ﻣﻴﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﺭا ﺑﻬﻢ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ,
ﮔﺎﻫﻲ ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻢ ﻛه اﻭ ﺭا،
ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺯ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ...
وقتی کسی تو را عاشقانـــــــه دوست دارد
شیوه ی بیــان اســم تـو
در صدای او متفاوت است
و تــــو
می دانی که نامت
در لب هـای او ایمن است...
او دو زن دارد
یکی در تختخوابش می خوابد
دیگری در بستر رویاهایش
او دو زن دارد
که او را دوست دارند
یکی در کنارش پیر میشود
دیگری جوانی اش را به او هدیه میدهد
و میگذرد...
او دو زن دارد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0